شعر در مورد چوب

علم و حساب و فلسفه محتاج برگ کاغذند
کاغذ به این با ارزشی در ابتدا چوب است و بس

پیدایش و ذوب فلز از چوب چیزی کم نکرد
بی شک هوادار بشر تا انتها چوب است وبس

این ماده سخت و خشن در دست خراطان خمیر

اشکال زیبا چون بلور در مبل ها چوب است و بس

می گفت استادی ز چوب آنقدر با حرص و ولع

من فکر می کردم دگر بعد از طلا چوب است وبس

هر روز محصولی جدید از چوب می گردد پدید

اما حقیر و پست و خار در دیده ها چوب است وبس

می گفت یاری با گِلِه، جنگل نباشد چوب نیست

جنگل فراموشت شده سر بیت ها چوب است وبس

گفتم به او با لحن خوش از حرف ما خرده مگیر

می گویمت من با دلیل شعرم چرا چوب است وبس

جنگل هنرمندش خداست تدبیر انسانها که نیست

زائیده ذهن بشر از قرن ها چوب است و بس

چوب ابتکار است وهنر، علم و تجارب با عمل

هر روز لوحی تازه تر بر لوح ها چوب است وبس

آن دیگری گفتا به طعن، بیکاره های عالمید

بازار جذب و کارتان تنها نکا چوب است وبس

با خط کش چوبین خود محکم به مغزش کوفتم

با خشم وکین گفتم به او حق شما چوب است و بس

شیراز را کردم رها با آن همه حسنی که داشت

چون رشته محبوب ما جان شما چوب است وبس
 


🔴 لینک های مفید: شبیه ساز منظومه شمسی , خرید لایک ارزان
میزبانی شده توسط سرورهای قدرتمند افیکس هاست

بالا