- اعتراف
- معرفت
- معترف
- معارفه
- تعارف
- متعارف
- معرفی
- معرف
مترادف معرفت: آگاهی، اطلاع، بینش، حکمت، دانش، شناخت، شناسایی، عرفان، عقل، علم، فرهنگ، فضیلت، کمال، وقوف، شناختن، وقوف یافتن
برابر پارسی: شناخت، دانش، بینشمندی
معنی معرفت در لغت نامه دهخدا
معرفت. [ م َ رِ ف َ ] (ع اِمص ) شناختگی و شناسایی. (ناظم الاطباء). شناسایی. شناخت. آشنائی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و آنکه در سایه ٔ رایت علما آرام گیرد تا به آفتاب کشف نزدیک افتد به مجرد
معرفت آن چندان شکوه در ضمیر او پیدا آید که اوهام نهایت آن رادرنتواند یافت. (کلیله و دمنه ). و اختلاف میان ایشان در
معرفت خالق... بی نهایت. (کلیله و دمنه چ مینوی ص 48).
معنی معرفت در فرهنگ فارسی عمید
...