واسه آخرین بار زمستون که میشه به یادت میوفتم
ببین رد بغضم هنوز روی شیشهست
بی تو یه درختم که بی برگ و ریشهست
تو نیستی میترسم که دنیام خراب شه
قدم میزنم تا یخ کوچه آب شه
زمستان را
به خاطر چتری دوست دارم
که سرپناهش را در باران
قسمت میکنی با من
و هر قدر هم که گرم بپوشی
یقین دارم باز در صف خلوت سینما خودت را
دلبرانه میچسبانی به من